Quantcast
Channel: از مشهد الرضا تا کانادا
Viewing all articles
Browse latest Browse all 128

اتفاقات ساده....تجربه های جدید

$
0
0

همه چیز عوض شده.حتی خوانندگانم.دیگه اکثرا خیلی ها رو نمیشناسم.البته همه دوستان جدید مثل قدیمی ها نسبت به من لطف دارند اما یک کم احساس غریبی میکنم.نمیدونم دلم بهونه گیر شده یا واقعا همه چیز این گونه به سرعت در حال تغییره.از یک آدم محکم و به نسبت قوی تبدیل شدم به یک شیشه حساس که با تلنگری میشکنه.نمی گم این ربطی به وضعیت تاهلم نداره اما همه چیز یک جورایی برام یک حس دیگه داره.زندگی کردن تو یک کشور با همدم و همراه یک چیزه تنها یک چیز دیگه است.این جا همه جا خانومها در اولویت هستند اما خوب در نهایت اگه بخوای تنها زندگی کنی خودت باید بار همه مسئولیتها رو هم به دوش بکشی.از پرداخت تمام قبوض گرفته تا سر و کله زدن با هر ارگان دولتی.البته اگه بخوای میتونی تو خونه بشینی و لم بدی رو مبل راحتیت و از دولت کمک هزینه بگیری.خیلی از ادمهایی که این جا هستند که البته ایرانی ها جزو اکثریت این گروه هستند همه از کمک دولت بهره مند میشند.از پول و خونه دولتی و ....اما من دوست ندارم.نه این که بگم واسه ادا و اصوله نه به خدا اما ترجیح میدم خودم کار کنم.چون از این طریق هم سابقه کار میسازم و هم خودم در ارتباط با مردم روحیه ام رو حفظ میکنم.البه اهل دوست و رفیق و بیرون رفتن کلا نیستم اما خوب واسه اونایی که اهل تفریج هستند مکانی بهتر از کانادا نمیشناسم.واسه هر روز اگه بخوای یک برنامه متفاوت واسه تفریح داشته باشی میتونی تو 365 روز سال 365 وضعیت متفاوت رو تجربه کنی.چندی پیش یک سفر چند روزه به اطراف داشتم.مهمون دوستم بود.اونی که از بچگی با هم بزرگ شدیم و به لطف خدا تونستم بعد از سالها این جا پیداش کنم.البته سفر من تو خود همین شهرم بود.چون خونه دوست من اطراف این جاست یعنی حومه است و این حومه نزدیک دوساعت کامل رانندگی است در حالت طبیعی و بدون ترافیک بنابراین نه میتونم بگم مسافرت حساب میشه نه گردش اما در نهایت برای منی که تو حدود این سه سال بیشتر از 99 درصد وقتم رو به غیر از زمان کار تو خونه سپری میکنم واقعا عالی بود.جاهایی رو دیدم که باورم نمیشد با من فقط یک زمان کوتاه فاصله دارند.کلی مرکزهای خرید و جاهای تفریحی و کلی تفریحات دیگه.

از این جمله من فقط یک بار همون اوائل با همسر سابقم رفته بودم کازینو برای اولین بار تو عمرم.از اونجایی که تو همه فیلمها دیده بودم همه خیلی شیک و با کلاس میرن کازینو خوب ما هم کلی تیپ زده بودیم و کلی کلاس گذاشته بودیم اما به محض ورود به کازینو اولین چیزی که توجه من رو جلب کرد یا بهتره بگم اولین چیزی که توجه همه رو به ما جلب کرد همین لباس پوشیدنمون بود.همه در نهایت سادگی.با یک جین و یک تی شرت ساده اومده بودند واسه بازی.چی؟اصلا باورم نمیشد.به محض این که ما وارد شدیم همه فکر کردند ما مولتی میلیونری چیزی هستیم.چنان ما را تشویق میکردند که سر میزشون بازی کنیم که بیا و ببین.اما خوب ما چون کلا اهل قمار و بازی اینا نبودیم نمی شد ریسک کنیم .فقط چند دور سر یک میز که حقیقتش نه اسمش رو بلدم نه حتی اسم بازی رو وایستادیم و 50 دلار گذاشتیم یعنی بنده اما در نهایت فقط 5 دلار بردم.یعنی نزدیک 100 دلار بردم و هی بازی کردم و باختم و در نهایت آخرین 5 دلاری که بردم دیگه بیخیال شدم.یعنی خیلی زور داشت کلا بازنده بیای بیرون.واسه همین تجربه خوبی بدست آوردم که اگه دفعه اول بردی توهم برت نداره دوباره بازی کنی.بگو خدا را شکر و بیا بیرون....این دفعه به دعوت دوستم رفتیم یک کازینوی محلی که سر کوچه اونا بود.اتفاقا تازه باز شده بود و خیلی هم شلوغ بود.اما بر خلاف اولین جا که من دیدم ( اون توی یک هتل 5 ستاره بود ) میزهای بازی بودند اما کامپیوتر اون میزها رو اداره میکرد و من که بازی نکردم اما دوستم با 5 دلار شروع کرد و 100 دلار برد.مثل همین بازیهای کامپیوتری که ما تو بولینگ عبدو تهران داشتیم یا پرومای مشهد تو شهربازی و....اما هرچی اصرار کردم بسه دیگه بازی نکن گوش نکرد و همه رو تا قرون آخرش باخت....

یک جای دیگه که خیلی دیدنش برام جالب بود بار بود.تو همه زندگیم بار نرفته بودم.به گفته پدر فرزندم بار جای ادمهای خیلی بد بود.اما من واقعا دلم میخواست به عنوان یک ادم بزرگ برم بار ببینم چه شکلی آخه؟

هر چی بگن بده آدم تا خودش تجربه نکنه نمیفهمه و اصلا بیشتر حرص میزنه انجام بده اون کار رو خلاصه ما انجامش دادیم.البته رفتیم دان تاون و چون وضیعت مالی دوستم خیلی خوبه و جزو مرفهینننننننننننننننننننن بی درد جامعه حساب میشه و کلا یک جاهایی رو بلده که من نوعی تا هفتصد و شصت و سال دیگه هم پیدا نمیکنم و عقلم بهشون نمیرسه از این رو یکی از بهترین بارها رو انتخاب کرد.البته ما خیلی ساده لباس پوشیده بودیم و از اونجایی که هیچ کدوم هم اهل نوشیدنی الکلی نبودیم من همش میترسیدم بریم تو مسخرمون کنند.اما دوستم فقط میخندید و میگفت من هیچی نمیگم تا لذت اولین تجربت از بین نره.رفتیم تو اما.....اصلا شبیه فیلمها نبود.اصلا......

بعضی ها خیلی ساده دور یک پیشخوان که البته به صورت مدور خیلی بزرگ بود نشسته بودند و چیزی مینوشیدند و چند تا بار من و بار ومن بهشون کمک میکردند بقیه همه خانواده دور میز عذا میخوردند و میخندیدند و................

خلاصه ما هم غذاهای مختلف سفارش دادیم با آب پرتقال و سون آپ که من عاشقشم و اصلا هم نه کسی مسخرمون کرد نه حتی یک نفر نگاهمون کرد و نه اصلا و ابدا آدم مست دیدیم که بخواد مزاحممون بشه...فقط قیمت غذاها و صورت حساب باعت شد تا دو روز من نتونم دیگه هیچ چیزی بخورم.البته من مهمون بودم اما فقط برای یک شام دو نفره با دسر و  فقط پیش غذا و البته آب پرتغال و سون آپ صورت حساب ما بالای 200 دلار شد.تا دو روز خودم رو لعن میکردم آخه دیوونه چرا یک همچین خرجی رو دست این دختره گذاشتی؟به خدا طوری شوک شده بودم انگار از جیب خودم پول داده بودم.البته خداییش اگه میدونستم این همه هزینش میشه نه تنها نمیرفتم که اگه دوستم هم اصرار میکرد اونم دعوا میکردم.اما خوب به هر حال ارزش یک بار دیدن و امتحان کردنش رو داشت تازه از همه مهمتر فهمیدم همه این فیلمها دروغه و من که دو تا از چیزهایی رو که دلم میخواست امتحان کنم رو کردم اما هیچ کدم حتی شبیه فیلمها هم نبود.حالا شاید تو لاس وگاس و .....غیره فرق بکنه اما این جا که خیلی ساده و معمولی بوده هم کازینو و هم بار.فقط بهترین قسمت بار دستشویش بود :)

از اونجایی که من کلا خیلی ارادت دارم که هرجایی میرم یک حالی از دستشویی اون جا بپرسم دستشویی اون بار زیباترین و جالترین دستشویی بود که تو عمرم دیدم.بچه هایی که تو شهر من هستند و میشناسیم هم رو برام پیام بزارن ادرس بدم برن ببین هم واقعا غذاهاش عالی بود و هم دستشویی اش چرا که نه؟به یک بار دیدنش میارزه.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 128